خودآرایی
هر اندازه که زن در خودآرایی فرو رود، از تزیین روح الهی خود باز می ماند.
هوا تاریک شده بود. کنار خیابان منتظر تاکسی بودم که خانمی توجهم را جلب کرد. ژاکت گرم کنش به بدنش چسبیده بود. اما وقتی چشمم به صورت و موهایش افتاد، تقریبا دهنم باز ماند. روسری اش ته سرش بود و تقریبا تمام موهایش با آرایش، بیرون بود. با هم سوار یک تاکسی شدیم. راننده نمی دانست کرایه چقدر می شود. آن خانم مجبور شد چند جمله ای با راننده صحبت کند تا به او بفهماند که چقدر باید بگیرد. بر خلاف ظاهر تازه از اروپا آمده اش، سخن گفتنش خیلی از مد افتاده و بی کلاس بود. حالم به هم خورد!!!
این ها برای این که همینطور در چشم همه یک عروسک زیبا بمانند، نه باید حرف بزنند و نه کسی طرز زندگی و منش آنها را بفهمد چون مطمئنم با فهمیدن این ها، همه حالشان به هم می خورد!!!!